ابو ریحان البیرونی
بیرون کجا بود؟
بیرونی از جمله نوابغ و دانشمندان و بزرگترین علمای شرق است که مجامع علمی مراکز دانش دنیا وی را خوب شناخته اند و مدت هاست که از کتب و مولفات او سود ها گرفته اند و استفاده ها کرده اند به ویژه پس از آنکه آثار خالد و جاویدان این داهی بزرگ شرق مانند آثار الباقیه و ماللهند در اروپا چاپ گردید حوزه های فرهنگی، دنیای نوبه فضل و دانش ودهاً و نبوغ این بزرگوار آشنا شدند.
دانشمندان ِ خاور زمین در شرح حال و تدقیق زندگانی این علامه نامور مضامین مفصلی را نوشتند. در سال (۱۳۲۱ش) یکی از فضلای تهران جناب اکبر صیرفی کتاب آثار الباقیه البیرونی را با کمال دقت به زبان پارسی ترجمه و نشر کرده و چنین به نظر میآید که همین استاد کتاب الهندوی را نیز به پارسی ترجمه کرده با مقدمه و حواشی سودمندی به چاپ رسانیده باشد.
وزارت فرهنگ ایران در سال (۱۳۲۴ش) شرح حال ابوریحان را به قلم دانشمند جلیل (دهخدا) طبع کرد. در هندوستان نیز دانشمندان این علامه روزگار را به نظر احترام دیدند و انجمن ترقی لسان (اردو) کتاب (الهند) را در دو جلد به زبان اردو ترجمه کرد. دانشمند ارجمند سید حسن (برنی) شرح احوال وی را در کمال استقضاء و تدقیق نوشت که از جمله جامع ترین کتب در باره ی البیرونی شمرده میشود و نویسنده از استقضا (قضاوت عمیق) و تتبع نهائی کار گرفته که اطناب ممل و ایجاز مخل در آن به نظر نمی آید.
ولی این دانشور هندی و تمام علما و مستشرقینی که تا کنون راجع به البیرونی چیزی را نگاشته اند راجع به (مقسط الراس) و منشع نخستین وی یعنی بیرونی همان اقوال عبدالکریم سمعانی در الانساب و یاقوت حموی در (معجم الادبا) را ذکر کرده و به اشتباه تاریخی برخی از مورخین که بیرونی را سندی دانسته اند و بیرون خوارزم را با نیرون سند التباس نموده اند اشاراتی کرده اند.
تا کنون در نوشته های علمای غرب و شرق شناسان و فاضلان شرقی مانند علامه سید سلیمان (ندوی) و آقایی (برنی) و (زاخا) و ناشر کتب البیرونی و آنهائیکه در ایران راجع به البیرونی چیزی نگاشته اند مانند آقایان صبرفی و دهخدا ، به نظر من تحقیق منشاء نخستین( البیرونی) یعنی (بیرون) نرسیده و حتی برخی از نویسندگان قدیم و جدید مانند شهرزوری در نزهة الارواح و ابن ابی اصیبعه در (عیون الانباء) و ابوالفدا در (تقویم البلدان) و رینو ، و شمس العلماء عبدالغنی در تاریخ ادب پارسی قبل از مغل و غیر هم به همان التباس بیرون ( خوارزم) و نیرون (سند) اشتباه کرده اند.
در این مقالت مرا با نقل اقوال مورخان و تفصیل آن کاری نیست کسانیکه با این موضوع دلچسپی دارند تمام اقوال و آرای قدیم و جدید را در دیباچه آثار الباقیه نگارش مدقق (اروپاراخا) و هکذا در کتاب فاضل هندی سید حسن (برنی) دیده میتوانند.
اما آنچه سمعانی گفته (( هذا النسسبه الی خارج خوارزم ، فان بها من یکون من خارج البلد و لایکون من نفسها یقال له (( فلان بیرون است)) و یقال بلغتهم ( آن بیرون است) و المشهور بهذه النسبة ابی الریحان البیرونی...
از عبارات فوق بر میآید : که (بیرون) یک جای معینی نبوده و بیرون فقط اصطلاحاً بر اشخاص خارج البلد در خوارزم اطلاق میگردید و این قول سمعانی را یاقوت حموی در معجم الادباء نیز تائید کرده، که بیرونی به اصطلاح اهل خوارزم غریب و بر البلد باشد و از این هم چنین بر میآید که نزد یاقوت به نام بیرون جای موجود نبود و بیرونی را غریب و خارج البلد شمرده است.
اما امام علی زید البیهقی که کتاب تتمهء صوان الحکمه را در (۵۶۵هجری) نوشت و با سمعانی (متوفی ۵۶۲ هجری) معاصر بود واضحاً نوشته: ( بیرون التی هی منشاً و مولده (ای البیرونی) بلده طیبه فیها غرایب و عجایب.....) از این گفته علی بیهقی برمیآید که بنام (بیرون) شهری نزیه و طیب وجود داشت دارای غرایب و شگفتی ها.از دانشمندان غرب و شرق آنهائیکه راجع به بیرونی چیزی نگاشته اند در باره ی بیرون و محل وقوع آن تحقیقی ننموده و به همین قدر اکتفا کرده اند که بیرون جای ِ بود از از مضافات خوارزم
زاخاو نیز در این مورد شرحی ندارد . دانشمند هندی سید حسن (برنی)افسوس میکند که در باره ی بیرون مورخان و جغرافیه نگاران هیچ شرحی نداده اند. برای اینکه این موضوع تاریخی مجهول نماند و مدققان را سراغی از مولد این بزرگوار شرق بدست آید. من سعی خواهم کرد تا راجع به بیرون و محل وقوع جغرافیاوی آن معلوماتی را در این مقالت فراهم آوَرَم.
بیرون: اندر خوارزم جنوبی با شمال خراسان (نه به معنی اعم) در منطقه ی که به اعتبار اقتدار حکومت های مختلف گاهی خوارزم و وقتی خراسان و گاهی جوزجانان شمرده میشد وقوع داشت.
نوت: جوزجانان معرب ِ گوزگانان است که فعلاً همین جوزجان است (عالمی)
و این شهر و یا شهرک در یکی از کتب جغرافی قدیم دوره ی اسلامی نیز ذکر شده به شرح ذیل: در موزیم کابل کتاب خطی موجود است به نام ( اشکال العالم)ابوالقاسم احمد الجیهانی که مترجم آن علی ابن عبداسلام این کتاب را از عربی به پارسی به نام پادشاه عصر، علی خواجه ابن محمد ولی امیرالمومنین کرده است این سخن که آیا کتاب حاضر همان مسالک ممالک مفقود الجیهانی است یانه؟ در خور تحقیق و کنجکاوی زیاد است که این مقالت جای آن نبوده ولی در موضوع ما نحن فیه اعنی بیرون میتوان از این نسخت کمی استفاده کرد.
کتاب مذکور در مبحث اقلیم هیجدهم که ناحیتهای خراسان و سیستان و توابع آنرا میشمارد در ضمن تفصیل فواصل بلاد بیرون را در موقعی ذکر کند که از آنجا منزل هشتمین بست باشد. از این ذکر غیر مفصل و احتمالی مولف اشکال العالم چنین استنباط میتوان کرد:
در زمانیکه بوریحان هنوز به دنیا نیامده بود بیرون در جغرافیای آن عصر وجود داشت و در زمان سامانیان که وزیر دانشمند و معروف جیهانی کبیر کتاب اشکال و مسالک و ممالک خود را نوشت (بیرون) نیز شهرتی را دارا بود و ارباب مسالک به این نام شهری را میشناختند در کتب تاریخ و مسالک و ممالک ادوار مابعد یعنی در عصر غزنویان و غوریان و مغل و غیره هم تا جائیکه استقراء و تتبع دست داد ذکری از بیرون نیافتم مثلاً مولف مجهول حدود العالم و یاقوت در معجم جغرافی خویش حمدالله مستوفی در نزهة القلوب و دیگران بیرون را نیاورده اند.
خود ِ بوریحان نیز آن را در قسمت جغرافی قانون مسعودی ذکر نکرده ولی در دوره صفویان که شاهان این دودمان را با خوانین ازبیک و شاهان ماوراءالنهر در شمال خراسان مکا و حتی زد و خوردی بود باز میبینیم که ذکری از بیرون در تواریخ این عصر رفته است و من در سطور آینده شرح میدهم :
بیرون و درون:
چون صفویان را در شمال خراسان با خانان خوارزم و ازبیک مکا و حتی مورخان آن زمان وقایع پیکار و نبرد جانبین را نوشته اند در این مورد وقتیکه از ناحیت نسا و ابیورد ذکری میرود از قلعت درون و بیرون هم نامی برده میشود مثلاً اسکندر بیگ ترکمن که عالم آرای عباسی را بنام شاه عباس کرده است در چندین جای ذکری از قلعت درون و بیرون میکند ما نقد این عبارت :
در صحجیفه ی دوم عالم آرا جائیکه احوال ازبکیه را با توجه شاه عباس بخراسان مینویسد ، ایدون گوید: (حاجی محمد خان ولایت نسا و (درون) را از تصرف نور محمد خان بیرون آورد) باز گوید، (کمر همت به تسخیر ولایت نسا و ابیورد و درون بست) جای دیگر گوید: ( او به مضافات صاین خانی که در حدود نسا و درون و باغباد مسکن دارند..... )) از این عبارات که از عالم آرا اقتباس شده میتوان برآورد که (درون) موضعی بود و در ناهیت نسا و ابیورد که به قول خاور شناس شهیر بار تولد نسا در نزدیکی عشق آباد کنی (مرکز ترکمستان) واقع بود و ابیورد به شکل یک دهکده کوچک در نزدیکی های عشق آباد افتاده است.
چون هر یکی از این دو شهر یعنی نسا و ابیورد در عصر غزنویان داخل سر زمین خراسان بوده و خود بیرونی در قانون در قانون مسعودی هردو را اندر خراسان آورد.
بنا بر آن میتوان گفت که درون و بیرون نیز گاهی جزو خراسان و مدتی در مرز خوارزم شامل بوده است وهم با استناد قول اسکندر بیگ منشی که در بالا ذکر شد آشکار گشت: که (درون)قلعتی بود و در مقابل آن (بیرون) واقع بود وخود همین اسکندر بیگ منشی و محمد یوسف مورخ در ذیل عالم آرای عباسی ذکری از بیرون کرده اند بدین موجب:
در شرح احوال خراسان گوید: به قصد تسخیر ولایت مرو و نسا و درون و ابیورد به خراسان آمد ( اسفندیار سلطان) چند نفر از اعیان نسا و درون موافقت ایشان نموده کس نزد ابوالغازی سلطان (برادرش) فرستاده او رابه آمدن آنجا ترغیب نمود وعده ی قلعه ی بیرون دادند......
به این نمط در ذیل عالم آرا نیز ذکری از قلاع درون و بیرون رفته و از همه این اشارات میتوان فهمید که بیرون قلعتی بود در خراسان که گاهی این ناحیت را داخل ثغور خوارزم نیز میشمرده اند و استاد بزرگوار بوریحان ار اینجا برخواست.
ادامه دارد....
سید همایون شاه عالمی