اسماعیلیان افغان را در یابید
ارسالی محمد بشیر از ایالات متحده امریکا
همانطوری که هرافغان اندک آگاه در موضوع تعدد ملیت،زبان و مذهب در افغانستان،ازموجودیت و حضورپیروان مذهب اسماعیلیه در کشورمان می داند،هرمطلع تاریخ اسلام نیزهویت تاریخی رهروان این مکتب ازمکتب های اعتقادی اسلامی را به خوبی می شناسد؛ مزید براین که پیروان این بخش اسلامی را در ادامه ی مسیر زندگی شان چه ازجانب خود شان وچه ازطرف مخالفین به نام های تعلیمیه،باطینه،عقلگراها،خردگراها و دعوت هادیه یادنموده اند. همچنان درشناسایی هویت مبارزاتی سالاران این مذهب، درسیروحرکت های تاریخی اسلام ، در اوج جهانگیری امپراتوری خلفای عباسی وحکومات محلی وامارت های وابسته به آن، بروز جنبش رهایی بخشی بنام اسماعیلیه که منتج به تآسیس امپراتوری خلفای فاطمی درمصرمی گردد - می بینیم - و تا اکنون ما همه از طالبان علم و اسلام از دانشگاه جامع الازهرمصرساخته آن بخش ازتاریخ اسلامی، بهره می بریم. به علاوه که عدالت وحکومت داری آن خلفا باعث تحول، بیداری وایجاد حرکت های فکری اعتقادی جدید زیاد درخراسان بزرگ آن زمان بنامهای مختلف ازجمله ناصرخسرو ها وحسن صباح ها گردید که ازطرف دشمنان جیره خوار دربار بغداد این جریانهای روشنگری تحت نام بدعت درشرع ودین وقرامطه با بدترین شکل سرکوب وقتل عام می شدند.
من اگربیش نمی دانم ، اما به قدریک گلی ازچمن زار سیرجنبش های اسلامی دقیق آگاهم که درادامه تاریخ تحولات اسلامی بخصوص درقلمروی خطه عیاران (خراسان بزرگ) درقرن پنجم قمری ( 483 ) دوره ملک شاه سلجوقی جنبش فدائیان حسن صباح بوجود آمد که موضوع بحث ما عوامل بوجود آمدن آن نیست، بلکه می خواهم اندکی ازفلسفه وجودی طوفانی این گروه اعتقادی که درچی شرایط دشوار با انگشت گذاشتن به نقاط ضعف مخالفین وتشخیص وآگاهی ازخواست های باطنیِ دل اقشار سرباز ده و مالیات پرداز در جنگ و بیت المال، و نفوذ و اشتعال قلبهای ملتهب شان، خواب وعیش حکام خود کامه ستمگر را دربالین های نرم، نرمتر ازابرهای بهاری قو و همبستری های مه رویان رویائی به وحشت و کابوس تبدیل می نمایند، برای علاقمندان ومحقیقان دراین باب را بیان دارم .
هدف ومرام اصلی حرکت حسن صباح را درپهلوی چیزهای دیگر موارد زیر تشکیل می دادند :
1 – مبارزه علیه فساد اداری عمال بی بند وبار حکومت آن زمان.
2 – مبارزه علیه بی عدالتی اجتماعی.
3 – مبارزه علیه حضوراشغال گران عرب وعمال دست نشانده شان.
4 – مبارزه علیه تاراج وانتقال سرمایه های مردم این دیار که بنام امت مسلمان درقلمرو خلفای عباسی دربند بردگی کشیده شده بود وتمام هست وبود شان را به بهانه های مالیات وپرداخت خراج جنگ ها درمقابل کفر والحاد ازطریق عمال حکومتی محلی به درگاه خلفای بغداد پیش کش می نمودند.
5 – مبارزه برای حفظ هویت، فرهنگ وارزشهای بومی که به اثر هجوم واشغال عربهای اشغالگر داشت دراین سرزمین نابود می شد.
دوام این حکومت دژنشینان که چیزی کم دوقرن درساحه وسیع حکمروای سلجوقیان الی ویران گری هلاکوخان مغلول ادامه یافت دلایل متعدد داشت که عمده آن رمز تسخیرقلبها ی آزرده و دردمند مردم آن مرزوبوم بود.
شاید برای خواننده عزیزسوال ایجاد شده باشد که مگرعمده ی تلاش اسماعیلیان برای گروئیدن مردم به اعتقاد ات اسماعیلی شان نبود؟ بلی و نخیر!
عزیز خواننده !
درتاریخ اسماعیلیه نوشته سیف آزاد ( نویسنده غیراسماعیلی است ) ، می نویسد که خلفای فاطمی به دورازتعصب اعتقادی ، افرادی را ازپیروان مذاهب مختلف اسلامی و سایر ادیان به عنوان تابعین و صاحبان دانش امور درمقامهای بالای حکومتی حتی قضا، معاونیت ومشاورت خودخلیفه ، دارا العلوم، دارالحکمه و سایرجاهای مهم رهبری استخدام می نموده که اوشان نیز باصداقت تمام حسن خدمت را انجام می داده اند.
همین طور ناصرخسرو با مکتب یمگانش، حسن صباح ومکتب فدائیانش، وسید منصورنادری وکیانش همه اینان دراوج مظالم دستگاه های مفسد حکومتی، بی عدالتی اجتماعی، انحرافات اعتقادی واحساس خطرنابودی ارزشهای تاریخی هویتی معنوی بومی شان دراثر هجوم واشغال استعمار به هرنام که باشد،درهرمرحله ای ازتاریخ جنبش ها ومبارزات حق وعدالت خواهی، ازجان شرین خویش گذشته درمقابل آن امپراتوری ها و وابستگان نابخرد صفاک شان، نه با شعار آزادی اسماعیلیه واعتقاد مذهبی شان بل، برای رهایی تمام مظلومان در بند اسارت وبندگی کشیده شده - مهم نیست که دین و نژاد ش چیست؟ مهم این است که انسان است- درعصر و زمانشان قد راست نموده علم مبارزه را به عنوانی طلایه داران جنبش های آزادی خواهانه مردمی براه انداخته اند.
واین مردم آگاه ودردمند ازهردین وتبارهستند که به این گروه می گرایند ودرنهایت باعث بزرگ شدن، پیروزی ونجات شان می شوند. واهی این امر به دماغ مراکز دستور و اداره استعماری بوی نا خوش می داد، طوری که تصمیم به عزل وکنارزدن مردان غیور وتسلیم نا پذیر، توسط حرکت های نا جوانمردانه و موذیانه،با دسایس وتطمیع افراد خودی و در نهایت با سؤقصد به جانشان خواستند کار را به نفع شان یکسره نمایند- البته بعضآ موفق هم شدند- اما مرد ان خداپرست، شجاع وسلحشور که تاریخ را ساختند، باک از مرگ نداشتند.
کسانی که اسماعیلیان را نه با مطالعه تاریخ بل بوسیله رسانه ها می شناسند متأسفانه خیلی از چیزهای مهم را درمورد شان نمی دانند، البته من خودم نیز درگذشته مثل سایرین با آشنایی چند تن ازپیروان این مذهب درشناختم نسبت به این بخش ازشیعیان بسنده کرده بودم، اما بعد ازمطالعه روند تاریخی گذشته این مذهب بطورکل، و اسلام وغرب، آقاخان وغرب، اسماعیلیه وغرب، اسلام واسماعیلیه، اسلام وآقاخان، جریان طالبان و اسماعیلیه آقاخان وطالبان، آقاخان و آسیای میانه، اسلام و آسیای میانه، درتقسیم بندی های جغرافیای جدید دولت پامیر وآقاخان، چین واسلام ، آقاخان و راه ابریشم و سید منصورنادری وکشته شدن سه برادر نه چندان مطرح مظلوم شان با جمع ازسران اسماعیلیه توسط دستگاه دولت کمونیستی و جابجا شدن به زادگاه شان (شمال – دره ی کیان)، سیدمنصورو شمال افغانستان، سید منصوروروسها، سید منصوروحاکمیت یکی برسوم شمال افغانستان دردولت کمونیستی واسلامی، سید منصوروجنبش شمال، سیدمنصورونفوذ و مشرف بودنش بر شاه راه های شمال جنوب افغانستان، سید منصور وکانون فرهنگی حکیم ناصرخسروبلخی با کتابخانه غنی بیش از50 هزارجلدکتاب، سیدمنصور و مدرنیته، سید منصور وسقوط داکترنجیب الله ، سید منصورومجاهدین، سید منصور و دولت استاد ربانی،سید منصوروطالبان، سید منصوروانتخاب محل اقامت دوره هجرت شان برخلاف همه ی رهبران وسیاسیون افغان درازبکستان، سید منصور و کرزی، سیدمنصور وحضور غرب درافغانستان ، سید منصور وجامعه مدنی – حقوق بشر، سیدمنصور ومبارزه علیه مواد مخدر، سید منصور و آقاخان، سید منصور واسماعیلیان،سیدمنصور و پامیر، سید منصور و حزب پیوندملی و سیدمنصور و حمایت محکم آن درانتخابات ریاست جمهوری افغانستان ازکرزی، درتحولات سیاسی افغانستان بطور خاص، متوجه بعضی از خصوصیات و پیچیدگی هایی شدم که به خواننده عزیزهمین اشاره کافیست که هرطالب العلم ازمدرسه به اندازه ظرفیت خود کسب علم می نماید.
درتاریخ وفلسفه این مذهب - حجتان وداعیان بیشتر ازامامانشان با دارا بودن مسؤلیت های مهمی پیش قراولی دردعوت وتبلیغ و جنگ وستیز، درعمق دوست ودشمن حضور یافته وهرآن با خطرات جانی مواجه بوده اند. ازآنجایی که دستورامام بوسیله داعی به مردم می رسد، مردم دربسا موارد داعی را پله ای اول دسترسی به امام وخدا می دانند.اینجاست که داعیان اسماعیلی -اکثرآ تاریخ ساز- دارای مکتب و پیروان فدائی خودبوده اند.
ازاینرو درمراحل مختلفه ی تاریخ شیعیان ( امامیه) بطورعام واسماعیلیه بطورویژه گروه ها وفرقه های زیادی را می شناسیم که توسط حجتان وداعیان بزرگ شان مانند دروزی ها ، نزاریها ، فدائیان حسن صباح ، بهره ها و... با اختیارکردن فقهه وطریقه ی اعتقادی خاص خویش راه شان را ازبقیه جدا نموده اند .
با اشاره به عنوانهای فوق که نمی شود دراین مقاله به جزئیات هرکدام پرداخت اسماعیلیان را نباید درهیچ جامعه ی دست کم گرفت ولو اقلیت 00،1 فیصد هم باشد. اما همه ما می دانیم اسماعیلیه درافغانستان که درحوادث چند قرن نزدیک با نام کیان ودرین چهارپنج دهه اخیر بانام سید منصورنادری خلط شده دربسیاری ازولایات درموقعیت های مهم کوهی سوق الجیشی جغرافیای کشور بیش ازیک ملیون نفر ازنفوس بیست ملیونی کشور را تشکیل می دهند که درتحولات سیاسی اداری کشور وموازنه قدرت ازچند نسل بدینسو تاثرگذار وتعین کننده می باشند؛ بویژه با تبارزسید منصورنادری درصحنه سیاست وقدرت.
لذا - برای همه ی علاقمندان خارجی درمسائل وقضایای افغانستان و سیاسیون وبازیگران قدرت درداخل افغانستان توصیه می شود که درهرحرکت کوچک وبزرگ با جلب رضایت وحمایت وپشتبانی اسماعیلیان ازطریق سید منصورنادری خودرا یک گام به هدف نزدیک بسازند.